در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم


در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم//کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند//وین همه منصب از آن حور پریوش دارم
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری//من به آه سحرت زلف مشوش دارم
گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست//من رخ زرد به خونابه منقش دارم
گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زد//نقل شعر شکرین و می بیغش دارم
ناوک غمزه بیار و رسن زلف که من//جنگها با دل مجروح بلاکش دارم
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است//بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم
معانی لغات:
نهانخانه : خانه محصور و دور از چشم اغیار، حرمسرا، پستوی خانه .
نهانخانه عشرت : (اضافه تشبیهی) خلوتخانه عیاشی و خوشگذرانی .
صنم : بُت، کنایه از محبوبی دلربا .
به آواز بلند : به صورت آشکار، در کمال بی پروایی .
منصب : مقام، مرتبه، عنوان .
کاشانه : خانه، کنایه از خانه محقّر و ساده افراد بی بضاعت .
بی غَش : بی آلایش، خالص و صاف و روشن .
زین دست : از این دست، از اینگونه، بدین سان .
مشوّش : آشفته، پریشان، درهم و برهم .
چهره گشاید : رخ بنماید، جلوه گری کند .
منقّش : نقاشی شده .
ناوک : تیر کوچک .
رَسَن : ریسمان .
بلاکش : دردمند و رنجیده .
خاطر خوش داشتن : به شادی گراییدن و غم از دل زدودن .
معانی ابیات:
۱) در خلوت سرا و عشرتکده خود محبوبی دارم که حلقه زُلفش، به مانند نعل اسبی که در آتش نهند برروی گونه آتشگون او قرار گرفته (و پیوسته مرا شیفته و بی قرار خود ساخته است) .
۲) من رندی عاشق پیشه و شرابخواری سرآوازه و مشهورم و این همه مقام و مرتبه خود را مدیون آن زیباروی پریوش می باشم .
۳) و اگر تو به خانه محقّر این رند بیایی با شراب ناب خالص و نُقل شعر شیرین از تو پذیرایی می کنم .
۴) و هرگاه مرا اینگونه نابسامان و بی سرانجام سازی، به هنگام سَحَر، با آهِ خود زلف های تو را پریشان و نابسامان می کنم .
۵) واگر خط سبز عارض تو دوست عزیز، اینگونه جلوه گری کند، من چهره زرد خود را با اشک خونین منقش خواهم کرد .
۶) (بیا و) با خود تیر عشوه و ریسمان زلف خود را بیاور که من برای دربند کردن دل رنجیده و سرکش خود با آن کشمکش های زیادی دارم .
۷) حافظ چون دنیا با همه غمها و شادی هایش می گذرد، همان به که به شادی گراییده و غم از دل بزدایم
دیدگاهتان را بنویسید