لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است


لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است//وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز//هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو//شاهراهیست که منزلگه دلدار من است
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا//عشق آن لولی سرمست خریدار من است
طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش//فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران//کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود//نرگس او که طبیب دل بیمار من است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت//یار شیرین سخن نادره گفتار من است
معاني لغات:
لعل سيراب: لعل آبدار، لعل با طراوت ولطافت.
به خون تشنه: مشتاق به خوردن خون، كنايه از سرخ رنگي زياد، خونآشام.
وزپي: و به دنبال.
انكار: منكر شدن، نفي كردن.
در انكار من است: درصدد منع عشق من است.
بنده طالع خويشم: از بخت و طالع خود سپاسگزارم.
قحط وفا: قحطي وفا، كم بود وفا و دوستي.
طبله: صندوقچه: جعبه عطار كه در محفظه آن گياهان معطر و عطريات را نگهداري ميكند.
عطار: عطرفروش و در اينجا پراكننده عطر معنا ميدهد.
عبيرافشان: پراكنندة بوي خوش، عطرافشان.
زلف عبيرافشان: زلف خوشبو و عطرافشان.
گلنار: گل انار، كنايه از سرخي.
طرز: شيوه، طريقه، اسلوب.
نكته: دقايق كلام، سخن لطيف و نغز، معاني دلنشين.
نادره گفتار: گفتار بيمانند، كنايه از سخنان مشحون از لطيفه و اشارات بيمانند.
معاني ابيات:
(1) لعل آبدار و خونآشام همان لب يار من است كه با ديدن آن كار من جان دادن است.
(2) هركس دلبري و غمازي او را ديده و منكر عاشقي و دل از دست دادن من ميشود بادا كه از آن چشمان سيه و مژگانهاي بلند خجالت بكشد.
(3) اي ساربان از شاهراه دوازه شهر و محله كنار آن راه سفر در پيش مگير چرا كه منزلگاه دلدار من در آن برزن و در كنار آن شاهراه قرار دارد (و من از سفر كردن او نگرانم).
(4) از بخت و اقبال خود سپاسگزارم كه در اين قحط بازار وفا، غم، اين دوست ديرينه من به من وفادار مانده است (سوداي عشق آن زيباي لوند به من وفادار مانده است).
(5) صندوقچه عطر و زلف عبيرافشان گل از بركت و فيض بوي خوش عطار و جانان من است.
(6) اين باغبان، مرا چون نسيم گذرا از در باغ خود دور مكن كه به بركت اشك خونين من گلهاي گلزار تو رنگ و آب و رونق يافته است.
(7) نرگس چشمان خمار او كه طبيب و معالج دل بيمار و خسته من است براي بهبودي من شربت قند و گلاب لب يار تجويز فرمود.
(8) كسي كه در شيوه غزلسرايي نكتههاي زيادي به حافظ آموخت دوست شيرين سخن و نادره گفتار من (خواجوي كرماني) است.
دیدگاهتان را بنویسید