به آب روشن می عارفی طهارت کرد


به آب روشن می عارفی طهارت کرد//علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
همین که ساغر زرین خور نهان گردید//هلال عید به دور قدح اشارت کرد
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد//به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
امام خواجه که بودش سر نماز دراز//به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد
دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب//چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
اگر امام جماعت طلب کند امروز//خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد
١ -عارفى در آغاز صبح، همین که مىخانه را زیارت کرد با شراب روشن و شفاف وضو ساخت!
٢ -همین که خورشید(که مانند جام طلایى بود)غروب کرد و از نظر پنهان شد، هلال ماه به دور قدح اشاره کرد.[یعنى خمیدگى هلال ماه قوس جام شراب را به یاد آورد.ضمن آن که دور قدح بهمعناى گردش جام نیز منظور نظر است.مىگوید:طالع شدن هلال ماه یادآور این بود که ماه روزه بهپایان و زمان آن فرا رسیده که جام را به گردش در آورى!]
٣ -خوشا به حال کسى که براى نماز و راز و نیاز با خدا از سر درد، با اشک چشم و خون جگر وضو مىسازد.
۴-امام بزرگوار جماعت که مىخواست نمازى طولانى به جاى آورد، نخست خرقهى خود را با شراب شست و شو داد![سر نماز داشت،یعنى قصد نمازگزارى داشت.خون دختر رز،کنایه از شراباست.]
۵ -دلم در حلقهى زلف او، پریشانى و آشفتگى را براى خود خرید،نمىدانم از این معامله چه سودى حاصل مىکرد![زلف یار را به حلقهاى تشبیه مىکند که دل عاشق اسارت در آن و پریشانى رابه جان مىخرد!]
۶ -اگر امام جماعت،امروز مرا طلب کند به او خبر دهید که حافظ با شراب وضو ساخته است![و با
چنین وضویى نمىتواند در صف نماز بایستد و نماز بخواند!]
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید