در خرابات مغان گر گذر افتد بازم


در خرابات مغان گر گذر افتد بازم//حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم//خازن میکده فردا نکند در بازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی//جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور//با خیال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان//چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم//به هوایی که مگر صید کند شهبازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم//از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس//زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد//همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
معانی لغات:
خرابات مغان : میخانه مجوسان و جایگاه رندان باده خوار و بدکاران .
حاصل : نتیجه، ثمره .
حاصل خرقه و سجّاده : آنچه از خرقه و سجاده بدست آمده .
روان : به آسانی، بی درنگ، فوری .
دربازم : از دست بدهم، محو و نابود سازم، ببازم .
حلقه توبه : (اضافه تشبیهی) توبه به حلقه در تشبیه شده .
خازن : خزانه دار.
خازن میکده : کنایه از مـی فروش میکده .
فراغ بال : آسودگی خیال؛ آسایش دل، بی تشویشی .
عارض : چهره .
عارض شمعی : چهره مانند شمع، روشن و تابان .
حور : زن سیاه چشم بهشتی .
عین قصور : عین کوته فکری، کوتاهی و خطای محض .
سرِّ سودا : راز عشق، راز اشتیاق و آرزو .
تر دامن : به گناه الوده .
چشم تر دامن : ۱- چشم به گناه آلوده، ۲- چشم اشک آلود .
مرغ سان : مانند مرغ، مثل مرغ .
هوایی گشتم : به هوا رفتم، به آسمان پرواز کردم .
به هوایی : به این هوس .
به کناری : به در آغوش کشیدنی .
ماجرای دل : سرگذشت دل، رویداد و پیشامدی که برای دل دست داده .
دمساز : مصاحب ، همدم .
در قدمت اندازم : در پای تو نثار کنم، در پایت می اندازم .
معانی ابیات:
۱) اگر بار دیگر، گذارم به خرابات مغان بیفتد آنچه را که از راه خرقه پوشی و سجده های روی جانماز بدست آورده ام به آسانی و به فوریت از دست خواهم داد .
۲) اگر امروز به مانند زاهد ها حلقه دَرِ توبه را بکوبم، فردا نگهبان میکده در برویم نخواهد گشود .
۳) و اگر به مانند پروانه، آسایش خیالی بیابم جز اینکه بر گردِ آن چهره چون شمع به پرواز درآیم، به جای دیگری پر نخواهم گشود .
۴) آرزوی هم نشینی با زنان سفیدپوست سیاه چشم بهشتی را ندارم که با بودن خیال تو در سرم کمال کوته نظری است که به دیگری مایل باشم .
۵) اگر این دیدگان اشک آلود گناهکار راز مرا فاش نمی کردند راز عشق و آرزوی تو در سینه ام پنهان می ماند .
۶) به این امید مثل مرغ از قفس به سوی آسمان پرواز کردم که شاید شهباز، مرا شکار کند .
۷) اگر به مانند چنگ مرا دربر نمی کشی و به کام دل نمی رسانی، مانند نـی، با لب خود یک لحظه مرا بنواز (یک بوسه بده) .
۸) سرگذشت دل خونین را با کسی در میان نمی گذارم زیرا به جز تیغ غم تو کسی دیگر با من آشنا و همدم نیست .
۹) اگر حافظ به شماره موهایش سر به تن داشت همه آن سرها را به مانند زلف درازت که تا پشت پا رسیده در پایت می انداختم .
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید