دلی که غیب نمای است و جام جم دارد


دلی که غیب نمای است و جام جم دارد//ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدایان مده خزینه دل//به دست شاهوشی ده که محترم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان//غلام همت سروم که این قدم دارد
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست//نهد به پای قدح هر که شش درم دارد
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار//که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان//کدام محرم دل ره در این حرم دارد
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل//به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری//که جلوه نظر و شیوه کرم دارد
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست//که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
معانی لغات:
جام جم : جام جمشید، جام گیتی نما، جام جهان نما و در اصطلاح صوفیه به دل و روح عارف تعبیر می شود .
غیب نما: نمایاننده اسرار غیب ، نمودار کننده مکنونات.
خاتم : انگشتری.
دمی : لحظه یی ، مدت کوتاهی.
خط وخال: موهای نورسته بر چهره و خال صورت ،کنایه از زیباییهای چهره.
گدایان: فرومایگان.
خزینه: خزانه، مخزن ، گنجینه.
شاه وش : شاه مانند،شاه وارث ، بزرگزاده
قدم داشتن : ثبات قدم داشتن ، پایداری داشتن
طرب :شادی
شش درم : شش درهم ، شش واحد پول نقره خرد و اعشار یک دینار طلا، کنایه از پول خُرد وناچیز .
عقل کلّ:عقل اول ، عقل کامل ،آنچه در بدو آفرینش توسط خدواند آفریده شده ، اول ما خلق الله العقل. متّهم:گمان بد برده شده،نسبت گناه و عیب به کسی که دارا نباشد دادن ، بهتان واردآوردن.
سرغیب:راز مکشوف، راز ناپیدا .
تجرّد: بی پیرایه ، عدم وابستگی به علایق دنیوی ، گوشه گیری.
به بوی: به امیدِ.
جلوه نظر: نگاه گیرنده و جذاب ، کرشمه ولطف نگاه.
شیوه : راه وروش ، راه و رسم.
جیب: گریبان.
طرف بستن: بهره بردن ، فایده بردن.
صمد:یکی از نامهای خدای تعالی.
صنم: بُت ، کنایه ازمحبوب ماه پیکر
معانی ابیات:
(۱) دلی که مانند جام جمشید اسرار غیب را می نمایاند از اینکه لحظه یی انگشتری گم شود چه غم به خود راه می دهد .
(۲) کلید اسرار دل را در اختیار فرومایگان خوش ظاهر مگذار. به دست شاه وارثی ده که آن را عزیز و محترم دارد.
(۳) هر درختی نمی تواند بار جور پاییز را بکشد . بنده عزم و اراده سروم که این پایداری را دارد.
(۴) زمان آن فرا رسیده که هر کس شش درم پول خرد در اختیار دارد مانند نرگس در پای قدح نثار کند .
(۵) ( تو هم ) اکنون برای باده از دادن زر چون گل دریغ مکن و گرنه عقل کل تو را به داشتن صد عیب متهم می کند .
(۶) کسی از اسرار پشت پرده آگاهی ندارد . افسانه سرایی مکن . کدام دل آگاه ِ روشن بینی به کارگاه خداوندی راه و از اسرار آن آگاهی دارد.
(۷) دل من که پیوسته از عدم وابستگی و ترک علاقه دم می زند اکنون در آرزو و به امید شنیدن بوی زلف تو کارهای زیادی با نسیم صبح دارد.
(۸) وقتی دلداری نیست که دارای زیبایی گیرا و بزرگواری و بخشندگی باشد خواسته های دل را از که بخواهیم
(۹) از گریبان خرقه حافظ چه بهره یی عاید ما می شود ؟ چرا که ما در جستجوی خداییم و او در گریبان خود بت دارد.
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید