دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند


دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند//گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت//با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید//قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه//چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد//صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع//آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب//تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
معنی لغات:
دوش: دیشب ، شب پیش ، شب گذشته.
دیدم: به چشم دل دیدم ، بادیده بصیرت در حال بیداری و مکاشفه در یافتم ، دانستم .
ملایک: جمع ملک ، فرشتگان ، کرّوبیان .
میخانه محلی که در آنجا شراب تهیه و توزیع می شود و در اینجا منظور میخانه عشق است یعنی محلی که در آنجا شراب عشق تهیه می شود حافظ در جای دیگر می فرماید :
بر در میخانه عشق ای ملک تکبیر گوی کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند .
و منظور از میخانه عشق کره زمین است .
بسرشتند : خمیر کردند ، به صورت همگن و خمیری در آوردند .
پیمانه : ظرفی که برای اندازه گیری به کار می رود
به پیمانه زدند : قالب زدند ، در پیمانه ریختند .
حرم : محوطه داخل مکانهای مقدس ، درون سرای .
سَتر : ( مصدر ) پرده ، حجاب ، پوشیده از چشم ، مستور ، پنهان
عفاف: خود نگهدار از ارتکاب به حرام ، جایگاهی که در آن مرتکب گناه نتوان شد.
ملکوت: مُلک ، و اصطلاحاً به مقام ملائکه گفته می شود.
راه نشین : بی خانمان و بی جا ومکان.
مستانه: مانند مستان.
بارِامانت : بار معرفت و شناخت صفات خالق متعال .
من دیوانه : من عاشق ، منی که در میخانه عشق گل وجودم سرشته شد .
هفتادو دو ملت : فرقه های هفتاد وسه گانه اسلام که هفتاد و فرقه آن گمراهند.
حقیقت: ظهور ذات حق بی حجاب تَعینات ( فرهنگ فارسی معین ) .
ره افسانه زدند : به دنبال افسانه سازی و سخنان باطل رفتند ( حسینعلی هروی ) .
از شعله او خندند شمع :از شعله آن شمع برافروخته و روشن شود .
خرمن پروانه: خرمن وجود پروانه ، خرمن هستی پروانه .
شرح ابیات:
(۱) دوشینه دیدم ( دریافتم ) که فرشتگان ، به میخانه عشق زمین سرزده و از خاک گِل آدم را خمیر کرده ودر قالب پیمانه ریختند .
(۲) ( آنگاه) فرشتگان، این ساکنان عفیف سراپرده عفاف ، با متن خاکی بی خانمان باده معرفت الهی نوشیدند .
(۳) آسمان ( آسمانیان) از کشیدن بار عشق و معرفت آفریننده و یکتا سَر باز زدند ( سر انجام ) قرعه به نام من سراپا عاشق دیوانه اصابت کرد.
(۴) هفتاد دو فرقه را با همه اختلافهایشان معذور دار ، زیرا آنها که از دیدن و دریافتن حق و حقیقت محروم مانده ، ناچار به افسانه سازی پرداخته و به راه باطل رفتند .
(۵) سپاس خدای را که ( من خارج از هفتاد وفرقه بودم و ) میان من ومعشوق صلح و تفاهم بر قرار شد و به شکرانه این توفیق ÷وریان رقص کنان باده شادی نوشیدند .
(۶) آن شعله یی که با آن شمع افروخته وخندان می شود آتش نیست . آتش واقعی آن عشق سوزنده یی استکه در خرمن هستی پروانه زدند .
(۷) از ان زمان که با شانه قلم به ارایش و شانه زنی رلف سخن پرداخته اند تا به امروز هیچ کس چون حافظ پرده از چهره اندیشه بر نگرفته است.
منبع: مستانه دات آی آر
پاسخ دهید