عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام


عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام//و از خدا دولت این غم به دعا خواستهام
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش//تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
شرمم از خرقه آلوده خود میآید//که بر او وصله به صد شعبده پیراستهام
خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز//هم بدین کار کمربسته و برخاستهام
با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار//در غم افزودهام آنچ از دل و جان کاستهام
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا//بو که در بر کشد آن دلبر نوخاستهام
معانی لغات:
خوش : خوشرفتار، دلپذیر .
نوخاسته : نوجوان، نورسیده، تازه پا به میدان اجتماع نهاده .
عاشق : عاشق آن باشد که معشوق را فراموش کند که عاشق را حساب با عشق است. با معشوق چه حساب دارد؟ مقصود وی عشق است و حیات وی از عشق باشد ولی عشق او را مرگ باشد که از عشق چندان غصه و درد و حسرت بیند که نه در بند وصال باشد و نه غم هجران خورد زیرا که نه از وصال او را شادی آید و نه از فراق او را رنج و غم نماید همۀ خود را به عشق داده باشد (در جستجوی حافظ، به نقل از تمهیدات، صفحه ۱۰۱) .
رند : لاقید، لاابالی، آنکه ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سالم باشد .
نظر باز : کسی که به روی زیبا نظر کند و لذت ببرد. « غزالی خاطر نشان می کند که اگر کسی از زیبایی آن گونه لذت ببرد که از نظر در سبزه و آب روان لذت می برد، نشانه ی آن است که شهوت در وی فروکش کرده است … به نظر می آید که در مسئله (نظر)، حافظ نیز همان رأی سعدی و شیخ روزبهان را دارد که مثل غزالی، می پنداشته اند وقتی از روی شهوت و هوس نباشد در آن ایراد نیست. » (از کوچه رندان)
نظر باز : صفت فاعلی مرکب مرخّم و در اصل به صورت نظربازنده بوده که مصدر آن نظر باختن و به معنای : نگاه و در پَسِ آن دل را از دست دادن است (در جستجوی حافظ)
نظر باز : کسی که به نگریستن به چهره زیبارویان عادت دارد. بسیاری از عرفا از جمله صدر الدّین قونوی ـ اوحد الدّین کرمانی ـ شیخ روزبهان ـ مولوی و حافظ به مقتضای (المجاز قنطرة الحقیقت) اعتقاد داشته اند که عشق زیبا چهرگان و نظربازی، وسیله ی نیل به جمال و کمال مطلق است. به همین دلیل شیخ روزبهان به (یوسف) که نمونه جمال است توجهی خاص دارد و حافظ نیز بنده طلعت کسی است که (آن)ی دارد و بالصّراحه می گوید : گر مُرید راه عشقی فکر بدنامی مکن. شیخ صنعان، خرقه رهن خانه خمّار داشت (در جستجوی حافظ).
پیراسته ام : پیرایه کرده ام .
خوش بسوز : با حالت خوش و نشاط بسوز .
جامه قبا : با جامه یی که از جلو چاک خورده و باز باشد .
معانی ابیات:
۱) عاشق روی نوجوانی خوشرفتار و نورسیده ام، و (خود) از خداوند شور و شوق و شادی حاصله از غم این عشق را درخواست کرده ام.
۲) آشکارا می گویم که من عاشق و وارسته و جمال پرستم تا بدانی که وجود من به چه هنرهایی آراسته است .
۳) از خرقه خود که به گناه آلوده و بر آن صد نیرنگ وصله زده ام شرمسارم .
۴) ای شمع از غم او بسوز و بگداز که هم اکنون من هم به همین منظور آماده و بر پای خاسته ام .
۵) با این همه کارکُشتگی، عنان اختیار از دست من به در رفت و هرقدر که دل و جان را فرسوده و از دست داده ام به اندوهم اضافه شده است .
۶) مانند حافظ با پیراهنی که از گریبان چاک داده ام به سوی خرابات می روم، شاید که آن محبوب نوجوان مرا دربرکشد .
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید