زان يار دلنوازم شکريست با شکايت


زان يار دلنوازم شکريست با شکايت//گر نکته دان عشقی بشنو تو اين حکايت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم//يا رب مباد کس را مخدوم بی عنايت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس//گويی ولی شناسان رفتند از اين ولايت
در زلف چون کمندش ای دل مپيچ کان جا//سرها بريده بينی بی جرم و بی جنايت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی//جانا روا نباشد خون ريز را حمايت
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود//از گوشهای برون آی ای کوکب هدايت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود//زنهار از اين بيابان وين راه بینهايت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم//يک ساعتم بگنجان در سايه عنايت
اين راه را نهايت صورت کجا توان بست//کش صد هزار منزل بيش است در بدايت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم//جور از حبيب خوشتر کز مدعی رعايت
عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ//قرآن ز بر بخوانی در چارده روايت
معاني لغات غزل:
دلنواز: نوازش دهنده دل، دلآرام، مهربان.
نكته: سخن پاكيزه و بكر، مطلبي كه با دقت نظر درك آن ممكن باشد، مضمون لطيف.
نكتهدان: داننده مضامين لطيف و بكر.
خوش: خوب.
مخدوم: صاحب اختيار خادم، سرور، فرمانده، آمر به خدمتگزار.
مخدوم بيعنايت: (استعاره) معشوق بيملاحظه و نامهربان.
ولي: نامي از نامهاي خداي تعالي، در اصطلاح صوفيه به معناي پيرومراد، فاني در خويش و باقي به مشاهده حق تعالي، دوست صديق و يار نيكان.
وليشناسان: عارفان وشناسندگان مردانحقكه اخفايحالخودكنند، شناسندگانمقربان الهي.
مپيچ: درگيرمشو.
به غمزه: با ناز و كرشمه.
كوكب: ستاره.
كوكب هدايت: ستاره راهنما، ستارهيي كه در شب مسافران را راهنماي جهت است (جدي)، اشاره به آيه شريفه 16 سوره نحل: و علامات و بالنجم هم يهتدون. و علامات و به ستارهيي ايشان راه مييابند.
نهايت: انتها، پايان.
بدايت: آغاز.
بردي آبم: آبرويم را بردي.
روي از درت نتابم: از درگاه تو رو گردان نميشوم.
رعايت: مراعات، منظور نظر وزير حمايت.
چارده روايت: در زمان حضرت رسول اكرم (ص) كاتبان وحي آيات نازل شده توسط نبي اكرم (ص) را مينوشتند ليكن به سبب متداول نبودن اعراب و نقطه و دستورات نحوي، اشكالاتي در قرائت پيش ميآمد كه تا پيامبر (ص) در قيد حيات بودند توسط ايشان رفع ميشد. بعد از رحلت حضرت رسول اكرم (ص) و وفات بعضي از كاتبان، ضرورت تدوين نسخة صحيح قرآن حس شد و در زمان خلفاء اربعه در اين امر مهم كوششهاي پيگير به عمل آمد. مبناي كار براين بود كه زيدبن ثابت كه خود يكي از كاتبان وحي بود يك هيئت 12 نفري از افراد صلاحيتدار را تشكيل و در طول مدت 6 سال 7 نسخه ازقرآن كريم تهيه و هر نسخه توسط يك قاري به بلادي ارسال شد تا مسلمين آن بلاد را تعليم دهند. اين هفت قاري هركدام دو راوي داشتند و قرائت قرآن بوسيله اين چهارده راوي، متداول و به ما رسيده است و اين مختصري است از چگونگي وشرح كتابت و قرائت و انتشار قرآن در صدر اسلام.
گرخود: اگرهم، حتي اگر.
به سان: به مانند.
معاني ابيات غزل:
(1) از آن يار دلنواز تشكري به همراه شكايتي با هم دارم و اگر تو در عشق نكتهسنجي به اين حكايت گوش فرادار.
(2) هر خدمتي كه كردم بدون مزد و منت بود. خدايا مخدوم بيالتفات نصيب كسي نشود.
(3) كسي به رندان قلندر توجهي ندارد گويي آنهايي كه اولياي صادق و يكرنگ را ميشناختند از اين ولايت رفتهاند.
(4) الف: اي دل، دركمند سرزلف او نيفت زيرا در آنجا چه بسيار سرهاي بريده بيگناه را خواهي يافت.
ب: اي دل به دنبال كشف پيچيدگيهاي راز آفرينش مباش كه چه بسيار سرهاي بيگناه بر سر اين كار رفته است.
(5) با رضايت و تأييد تو چشمانت با غمزه و كرشمه سبب ريختن خون ما شد. عزيز من حمايت و پشتيباني از خونريز روا وشايسته نيست.
(6) در اين شب تيره و تار، راه مقصود و هدف را گم كردهام. اين ستاره جدي هدايتگر براي راهنمايي من از گوشهيي سربرآور.
(7) به هر سو كه رفتم جز ترس و وحشت چيزي عايدم نشد. از اين بيابان و راه بيپايان بپرهيز و برحذر باش.
(8) چگونه ميتوان پاياني براي اين راه تصور كرد. راهي كه در بدو امر از صد هزار منزل بيشتر به نظر ميرسد.
(9) با اينكه سبب آبروريزي من شدهيي، روي از تو بر نميگردانم، چرا كه تحمل ظلم و جور از دوست، بهتر از مراعات از طرف دشمن است.
(10)حتي اگر به مانند حافظ بتواني قرآن را با چهارده روايت قرائت كني، باز بايد عشق به فرياد تو برسد (تا از راه عرفان رستگار شوي).
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید