من و انکار شراب این چه حکایت باشد


من و انکار شراب این چه حکایت باشد//غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم//ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز//تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است//عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ//این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند//پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت//حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
معانی ابیات:
انکار:نفی کردن ، حاشا، امتناع ، عدم اقرار.
غالباً: بیشتر اوقات ، به ظنّ وقوی ، اکثر ، غالب اوقات.
کفایت: شایستگی ، لیاقت.
غایت: نهایت.
مستوری:پاکدامنی، عفت.
تابه غایت: تا این اواخر،تا این زمان.
تا به چه غایت:تا به چه حد و نهایت.
عُجب: خودپسندی ، خود بینی ، کبر غرور.
مستی: در اصطلاح صوفیه ، حالتی که در آن حالت وصال معشوق برای سالک میسر است وآن زمانی است که نور عقل در نور تجلی ، محو شده و حالت سکر به عارف دست می دهد . نیاز:عجز ، ( احتیاج به رسیدن وصال در اینجا معنی می دهد).
عنایت:توجه ، التفات ودراصطلاح صوفیه اراده حق تعالی که به خیر وصلاح بندگان قرار گیرد.
راه نبرد: نفهمد آگاهی پیدا نکند.
رندی:در اصطلاح صوفیه ، تسامح ودرباختن طاعات بدنی ودر گذشتن از عبادات نفسانی در خرابات دل، به منظور طلب شراب شهود.
موقوف: متکی ، وابسته.
موقوف هدایت: متکی و مبتنی بر راهنمایی.
ره تقوی زده ام:راه پرهیزکاری را قطع کرده ام،راه تقوی را دور زده واز آن صرف نظر کرده ام.
سر به را آرم: سر به راه شوم.
چه حکایت باشد؟:این چه حرفی است؟
ولایت:سروری و بزرگواری و از روی سرپرستی ودوستی.
حکیم: دانشمند ، طبیب ، منجم احکام.
معانی ابیات:
(۱) آیا ممکن است که من شراب را نفی کرده ناپسند شمارم؟ این چه حرفی است ؟ بیشتر اوقات در من این اندازه عقل و لیاقت و شایستگی وجود دارد؟.
(۲) من که شبهای بسیاری با نوای دف و چنگ ، راه را بر پارسایی بسته و از آن در گذشته ام ، آیا می توانم که حالا سر به راه شوم؟ این چه حرفی است؟
(۳) زاهد اگر از عالم رندی بی خبر است تقصیری متوجه او نیست . زیرا کار عشق وابسته به این است که کسی راهنمایی و هدایت شده باشد.
(۴) (و) من بنده پیر مغانم که از نادانی مرا نجات داد.پیر و مراد ما هر کاری بکند از روی سروری و بزرگواری و عین دوستی است.
(۵) ۱- تا این زمان راه میخانه را بدرستی نمی شناختم و گرنه پرهیز کاری ما تا این اندازه نبود ۲- راه میخانه را تا سر حد کمال و نهایت نمی شناختم و گرنه پارسایی ما تا به این حد نمی کشید.
( ۶)زاهد وابسته و دلبسته خودپسندی ونماز خود است و من به مستی وعجز و نیاز خود دلبسته ام تا تو در این میان به کدام یک توجه داشته باشی .
(۷) دیشب از غم و شگفتی این مطلب خواب به چشمم راه نیافت که حکیمی به من ایراد گرفته بود که حافظ اگر مست باشد جای شکوه و شکایت است.
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید