چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت


چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت//حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت
به نوک خامه رقم کردهای سلام مرا//که کارخانه دوران مباد بی رقمت
نگويم از من بیدل به سهو کردی ياد//که در حساب خرد نيست سهو بر قلمت
مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمت//که داشت دولت سرمد عزيز و محترمت
بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد//که گر سرم برود برندارم از قدمت
ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی//که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت
روان تشنه ما را به جرعهای درياب//چو میدهند زلال خضر ز جام جمت
هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد//که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت
معاني لغات غزل:
رشحه: تراوش.
رشحه قلمت: ترواش مركب از سر قلم تو، نوشته تو.
كرم: جوانمردي، مروت، بزرگواري.
رقم كردهيي: نوشتهيي، تحرير كردهيي.
كارخانه دوران: كارگاه جهان، كنايه ازدنيا.
رقم: نشان، نوشته، خط و در اينجا به معني فرمان و حكم است.
بيدل: دلتنگ، آزرده دل.
به سهو: از روي اشتباه و خطا.
در حساب خرد: عقلاً و منطقاً، به حساب و حكم عقل.
سرمد: جاويدان.
دولت سرمد: بخت و اقبال هميشگي و پايدار.
قرار: پيمان، شرط.
خضر: نام يكي از پيمبران كه در شهر ظلمات به آب حيات دست و عمر جاويدان يافت و خضر به حكم ضرورت شعري آمده است.
زلال خضر: آب حيات خضر.
جام جمت: جام جهاننماي جمشيد و كنايهيي است به جام شراب جمشيدي زيرا شراب هم در زمان جمشيد كشف شد.
عيسي صبا: نسيم صباي مسيحا، اضافه تشبيهي، صبا به علت جانبخشي به عيسي تشبيه شده است.
معاني ابيات غزل:
(1) چه لطف و موهبتي بود كه به ناگاه تراوش مركب خامه تو حقوق خدمت سابق ما را در پيشگام كرم و بزرگواري تو مطرح ساخت.
(2) الف: با نوك قلم مرا به سلامي يادآور شدهيي كه (دعا ميكنم كه) گردش روزگار بدون حكم و فرمان تو برپا نباشد.
ب: با نوك قلم مرا به سلامي يادآور شدهيي كه خدا كند كه گردش روزگار هميشه در فرمان و حكم تو باشد.
(3) منظورم اين نيست كه اشتباهي از من بيقرار ياد كردهيي. چرا كه به حكم عقل و منطق اشتباهي برقلم تو جاري نميشود.
(4) به شكرانه اين توفيق كه اقبال جاويدان و بخت پايدار، تو را عزيز و محترم گردانيده است مرا خوار و بيمقدار مكن.
(5) بيا كه برآنم تا با سرزلف تو پيمان ببندم كه در راه تو هرگاه سرم را هم ا زدست بدهم آن را از پيش پاي تو برندارم.
(6) دلت از چگونگي حال ما زماني آگاه ميشود كه از خاك كشتگان غمت لاله برويد.
(7) چون آب حياتبخش خضر از جام جمشيدي به تو عنايت ميشود، از آن زلال، جرعهيي هم به جان تشنه ما برسان.
(8) اين باد صبا كه دم روحبخش تو جان پژمرده حافظ را شاداب و زنده كرد هيشه ايام به كامت باد.
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید