معاشران ز حريف شبانه ياد آريد


معاشران ز حريف شبانه ياد آريد//حقوق بندگی مخلصانه ياد آريد
به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق//به صوت و نغمه چنگ و چغانه ياد آريد
چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی//ز عاشقان به سرود و ترانه ياد آريد
چو در ميان مراد آوريد دست اميد//ز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد
سمند دولت اگر چند سرکشيده رود//ز همرهان به سر تازيانه ياد آريد
نمیخوريد زمانی غم وفاداران//ز بیوفايی دور زمانه ياد آريد
به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال//ز روی حافظ و اين آستانه ياد آريد
معاني لغات غزل:
معاشران: هم نشينان .
حريف : هم پياله ، مصاحب
حريف شبانه: هم پيشه و هم پياله و همقطار شبهاي عيش ونوش .
حقوق وبندگي مخلصانه ياد آريد: از حق و حقوق خدمتگزاري بي شائبه من ياد كنيد و آن را فراموشي نسپاريد.
سر خوشي : نشاط و شادي حاصله از مستي .
چنگ:سازي از دسته آلات موسيقي رشته يي و زهي و سيمي كه با دو دست به صورت ايستاده مي نواختند
چغانه : سازي از خانواده آلات ضربي به صورت كُره مجوّف دسته داري كه جنس آن از كدو- فلز بوده و درون ان سنگريزه هاي يي جاي داشته و با در دست گرفتن، متناسب باوزن موسيقي به حر كت در مي آورده اند ، جِقْجِقَه.
لطف باده: صفاي باده، اثر لطيف و ملايم اوليه باده كه گلگوني چهره در صورت نمودار مي شود
جلوه: آشكار ، ظهور ، خود نمايي
ميان : كمر . چو درميان مراد آوريد
اميد: چون دست اميد را در كمر شاهد دلبنددر آوريد.
عهد صحبت: پيمان دوستي و رفاقت.
سمند: اسب، اسبي با رنگ متمايل به زرد، مراد مركب قدرت است
سركشيده : گردن افراشته و با غرور و تبحر
زهمرهان به سر تازيانه ياد آريد: به سوي هم قطاران خود و در عين غرور و بي اعتنايي با اشاره تازيانه يي كه در دست داريد ، يادي بكنيد.
زماني : لحظه يي
نمي خوريد زماني غم وفاداران : لحظه يي غم دوستانه وفا دار خود را نمي خوريد .
به وجه مرحمت:از روي لطف واحسان
اي ساكنان صدر جلال: اي كساني كه بر بالاي مجلس عزت و جلال ساكنيد.
ز روي حافظ واين آستانه: از صورت حافظ و چهره ارادت او بر در اين درگاه.
معاني ابيات:
(1) اي هم نشينان از حريف شبانه گذشته خود واز حق خدمت بي شائبه او ياد كرده و فراموشش نكنيد.
(2) به هنگام سرمستي ، با نواي چنگ و چغانه از آه و ناله عاشقان بياد كنيد.
(3) بدان هنگام كه اثر مستي و گلگوني در چهره دلدار نمودار مي شود با سرود و آواز عاشقان ياد كنيد.
(4) آنگاه دست خواستار شما كمر آرزوها را در ميان گيرد از زمان هم نشيني ما در ميان جمع خود ياد آريد.
(5) اينك كه مركب اقبال شما با گردن افراشته پيش مي رود از همقطاران ( پياده ) خود با اشاره سر تازيانه احوالي بپرسيد.
(6) شما كه يك لحظه به فكر ياران وفادار نيستيد، بي وفايي گردش ايام از يادتان نرود!
(7) اي كساني كه بر بالاي مجلس عزت و جلال ساكنيد از روي لطف و احسان از چهره ارادت حافظ بر آستان يادي بكنيد .
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید