ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی


ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی//وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو//هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش//بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است//آری طریق دولت چالاکی است و چستی
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی//یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
در آستان جانان از آسمان میندیش//کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد//سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز//ای کوته آستینان تا کی درازدستی
معاني لغات غزل:
مدعي: داعيه دار، ادعا كننده، لاابالي ظاهرپرست و در اصطلاح عرفا آنكه خود را در خيال افكند و اظهاري كند منافي روش اهل حق (فرهنگ عرفاني).
مستي: سرمستي از باده محبت و در اصطلاح عرفا حيرتي است كه سالك صاحب شهود را در مشاهده جمال دوست دست مي دهد.
درد خودپرستي: (اضافه تشبيهي) خودپرستي به درد تشبيه شده، تكبر و خودخواهي، خودبيني.
ضعف: ناتواني، اندكي توان.
نسيم: وزش ملايم بادي كه صبح و عصر از جانب شمال ميوزد و به سبب حركت ملايم آن، آنرا به شخص بيماري كه آهسته قدم برميدارد و در عين حال كم تواني و ضعف، سرحال و شادان است تشبيه ميكنند.
تا فضل و عقل بيني: تا زماني كه خود را فاضل و عاقل ميداني و به آنها مغروري.
بي معرفت نشيني: بدون معرفت حق و معارف اهل طريقت به سر ميبري.
خود را مبين: خودبين مباش، به فضل و عقل خود تكيه مكن.
خود را مبين و رستي: خودبين مباش و بدانكه به يقين خواهي رست (مضارع محقق الوقوع) رهايي مييابي.
آستان جانان: پيشگاه معشوق، درگاه محبوب.
از آسمان مينديش: 1- درباره بلندي آسمان فكر نكن، 2- از گردش آسمان ترس و واهمه نداشته باش.
اوج سربلندي: كنايه از رفعت و سربلندي درگاه معشوق است.
خاك پستي: كنايه از پستي و حقارت آسمان در مقابل اوج سربلندي آستانه معشوق.
نقش مقصود: هدف و منظور آفرينش از آفريدن تو.
كارگاه هستي: كارخانه خلقت.
مذهب طريقت: راه و روش اهل طريقت.
خامي: ناپختگي، سست كوشي.
نشان كفر: علامت ناسپاسي.
طريق دولت: راه رسيدن به دولت و سعادت و موفقيت.
چُستي: چابكي، جَلد و زرنگ بودن.
مستور: پنهان، كنايه از دور بودن از گناه، پرهيزكار.
نرگس تو: چشم نرگس مانند و مست تو.
رموز مستي: اسرار عشق و مستي.
سركشي: غرور.
زماني: لحظاتي، ساعتي.
جان بكاهد: جانكاه است، آزاردهنده است.
جَنْب: كنار.
ذوق مستي: لذت مستي.
صوفي، پياله پيما: زاهد رياكار پياله نوش است.
قرابه: شيشه هاي بزرگ و پر حجم و گرد و شكم دار، با گلوي باريك و دراز.
قرابه پرهيز: پرهيز كننده از قرابه، دوري كننده از شيشه بزرگ شراب. كنايه از كسي كه شراب نمينوشد.
كوته آستينان: كنايه از صوفيان پشمينه پوشي كه جامه كبود با آستين كوتاه ميپوشيدند.
دراز دستي: تجاوز، تجاوز از حدود شرع، كنايه از باده نوشي در خفا و پنهاني صوفيان رياكار.
معاني ابيات غزل:
١ -اى دل، يك دم از عشق و مستى خالى مباش؛ آنگاه آسوده خاطر برو؛ زيرا كه از دغدغهىهستى و نيستى رها شدهاى!
٢ -تا زمانى كه جان بر تن دارى مشغول كار عشق او باش؛ هر قبلهاى را بپرستى از خود پرستى بهتر است!
٣ -با وجود ضعف و ناتوانى، مانند نسيم خوش باش؛ زيرا كه در راه عشق، بيمارى بهتر از تندرستى است.
۴ -در مذهب سير و سلوك، خامى و ناپختگى نشانهى كفر ورزيدن است. آرى لازمهى راه نيكبختى، چابكى و فرزى است.
۵ -تا زمانى كه فضل و عقل خود را مىبينى و فريفتهى آن مىشوى، اهل معرفت نخواهى بود؛ يك نكته با تو مىگويم: خودبين مباش؛ به يقين رستگار مىشوى.
۶ -در آستان جانان، حتى از آسمان مترس؛ وگرنه از اوج سربلندى به خاك پستى و مذلت مىافتى.[يعنى اگر به آستان جانان رسيدى، به والاترين مقام رسيدهاى و بنابراين از هيچ چيز حتى از آسمان هم مترس!]
٧ -اگرچه خار موجب رنج و كاهش جان است،گل به جاى او پوزش مىخواهد. بنابراين تحمل تلخى شراب در كنار لذت ناشى از مستى، آسان است.
8-صوفى شراب مىنوشد و حافظ از شيشهى شراب مىپرهيزد. اى صوفيان كوتاه آستين تا كى مىخواهيد دراز دستى و از حد خود تجاوز كنيد؟
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید