سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش


سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش//که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند//هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
به صوت چنگ بگوییم آن حکایتها//که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش
شراب خانگی ترس محتسب خورده//به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند//امام شهر که سجاده میکشید به دوش
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات//مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
محل نور تجلیست رای انور شاه//چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر//که هست گوش دلش محرم پیام سروش
رموز مصلحت ملک خسروان دانند//گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش
معانی لغات غزل:
هاتف : اسم فاعل هَتف، آواز دهنده که خود او دیده نشود .
دَور : زمان، عصر، دوره .
دلیر : نترس، شجاع .
مــی دلیر بنوش : بدون بیم و ترس و شجاعانه شراب بنوش .
شُد : گذشت .
اهل نظر : مردم صاحب نظر .
بر کناره می رفتند : گوشه گیر بودند، از کار کناره گرفته بودند، در گوشه و کنار رفته و در میان مردم نبودند.
دیگ سینه : (اضافه تشبیهی) سینه به دیگ تشبیه شده .
شراب خانگی : شرابی که در خانه تهیّه شده باشد .
ترسِ محتسب خورده : ترس محتسب را تحمل کرده .
سجاده کشید به دوش: جانماز و فرش نماز را به روی دوش انداخته می کشید، کنایه از تظاهر به زهد و عبادت، ریاکاری .
دلالت : راهنمایی .
فِسق : ترک فرمان خدا، بیرون آمدن از حکم و فرمان الهی .
مباهات کردن : افتخار کردن، نازش کردن .
زُهد هم مفروش : پارسایی و تقوا را هم به رخ مردم نکش .
محل نور تجلّی : جایگاه جلوه نور الهی .
قُرب : نزدیکی .
صفا : پاکی .
نیّت : اراده، قصد، اندیشه، آنچه از قصد که به دل گیرند .
ثنا: مدح، تحسین، تمجید .
جلال : بزرگی، بزرگواری .
سروش: فرشته پیام آور .
رموز : جمع رمز، اسرار، رازها .
مصلحت : آن چه که به خیر و صلاح است .
مصلحتِ ملک : خیر و صلاح کشور .
مخروش : فریاد مکن، سر و صدای راه مینداز .
معانی ابیات غزل:
1) سحرگاهان از سروش غیبی این خبر خوش به گوشم رسید که اینک زمان سلطنت شاه شجاع است بی پَروا میگساری کن …
2) (و) آن زمانی که مردمان صاحب نظر گوشه گیر بودند و در حالی که هزار گونه سخن برای گفتن داشتند، به ناچار لب از سخن فروبسته بودند سپری شد …
3) (حالیا) آن حکایت ها را که از پنهان کردن آن، دیگ سینه ما را به جوش آورده بود، به همراهی نوای چنگ بازگو می کنیم …
4) (و) شرابی را که در خانه انداخته و تهیّه کرده و ترس بازرسی محتسب را از سر گذرانده، به شادی روی محبوب با بانگ نوشانوش می نوشیم .
5) شب پیش، امام جماعت شهر را که پیش از این سجاده نماز را بر دوش خود می افکند، بر دوش گرفته و از کوی میخانه بیرون بردند .
6) ای دل، از روی خیرخواهی، راه رستگاری را به تو نشان می دهم: به ترک فرمان الهی مناز، و زهد و پارسایی خود را هم به رخ مردم مکش .
7) اندیشه روشن شاه جایگاه جلوه نور الهی است، اگر نزدیکی او را میخواهی به پاکی اندیشه یی که در دل داری همت گمار .
8) غیر از تحسین بزرگواری های او اندیشه دیگری در دل مپرور که سروش غیبی همه پیام ها را محرمانه به گوش دل او می رساند .
9) حافظ، تو یک مستمند گوشه نشین بیشتر نیستی، اینقدر داد و فریاد مکن. پادشاهان به راه خیر و صلاح کشور داری، آگاهی کامل دارند .
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید