صوفی از پرتو می راز نهانی دانست


صوفی از پرتو می راز نهانی دانست//گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس//که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده//بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم//محتسب نیز در این عیش نهانی دانست
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید//ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق//هر که قدر نفس باد یمانی دانست
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی//ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
می بیاور که ننازد به گل باغ جهان//هر که غارتگری باد خزانی دانست
حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت//ز اثر تربیت آصف ثانی دانست
معانی لغات غزل:
صوفی: پیرو طریقه تصوف.
پرتو: بازتاب، تابش.
پرتو می: تابش نور می، بازتاب نور شراب.
لعل: سنگ معدنی قرمز رنگ قمیتی، (استعاره):۱- شراب، ۲- لب، ۳- اشک خونین.
مجموعه: گردآورده شده.
مجموعه گل: گلستان، باغ، (استعاره):۱- کتاب گلستان، ۲- مجموعه اشعار سخنان ناب.
معانی: جمع معنا، مفاهیم (استعاره): تمام دانشها.
کار افتاده: از کار درآمده، کارآزموده، باتجربه، کارکشته، و از کار افتاده نیزمعنا میدهد.
آن شد: آن زمان گذشت.
ابنای عوام: مردمان نادان و کم مایه، اکثریت عوام و بیاطلاع.
محتسب: نایی ازمنکر، مأمور مبارزه با منکرات.
وقت: موقع، زمان حاضر.
یمن نظر: به برکت نگاه.
بادیمانی: بادی که ازطرف یمن میوزد، کنایه از مکان اویس قرنی یمانی.
آیت: نشانه، آیه.
ننازد: بدان ننازد، بدان فخر و مباهات نکند.
انگیختن: از جای جنباندن، برکشیدن، بیرون کشیدن، برجهانیدن.
آصف: کنایه از وزیر، نام وزیر حضرت سلیمان آصف برخیا.
آصف ثانی: ثانی آصف برخیا، وزیر دوم شاه.
معانی ابیات غزل:
(۱) صوفی (هم) از برکت وجود می به راز درونی و سر نهانی دست یافت. ارزش گوهر وجود هر کس را میتوان با محک شراب لعل فام دریافت.
(۲) تنها بلبل سحری قابلیت درک شناخت گل های باغ را دارد و این طور نیست که هرکس برگی از کتابی را خواند آگاه به تمام معانی و دانستنیها شود.
(۳) دنیا و آخرت را به دل کار کشته و با تجربه خود نمایاندم، تنها عشق تو را با ارزش و جاودانی و مابقی را نابود شدنی دانست.
(۴) آن زمانی که از سرزنش عوامالناس میترسیدم گذشت. حال، حتی مأمور منکرات هم به بادهنوشی پنهانی من آگاه است.
(۵) این از لطف او بود که آسایش خیال و راحتی ما را بنا به مصلحت روزگار و موقعیت زمانه صلاح ندانست و گرنه ازدلنگرانی ما آگاه بود.
(۶) هرکس قدر و ارزش نسیم یمانی را بداند، آنچنان صاحب نظر و کرامت خواهد شد که میتواند سنگ و گل را به لعل و عقیق مبدل سازد.
(۷) ای آنکه مایلی تا از بهرهگیری از علوم عقلی (فلسفه) به رموز عشق عرفان پی ببری، به طور قطع از راه تحقیق به این آگاهی نرسیده و بدان دست نخواهی یافت.
(۸) میبیاور وشراب بده! که هرکس آگاه به غارتگری باد خزانی (مرگ) باشد به گلهای باغ دنیا (زندگانی) نمینازد.
(۹) حافظ که چنین رشته مراورید شعری را از خزینه طبع خود بیرون کشیده، این موهبت را از اثر تربیت و توجه آصف ثانی میداند.
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید