من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم


من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم//محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها//توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده//سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق//داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من//تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها//کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست//کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار//عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست//کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم//گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست//تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی//من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم
معانی لغات غزل:
رند : زیرکی که پای بند به آداب و رسوم نبوده و بی پروا زندگی کند.
شاهد : معشوق زیباروی و در اصطلاح صوفیه حق تعالی است که به صور اشیاء ظاهر شده و هو الظاهر و هوالجمیل بر این معناست .
محتسب : مأمور اجرای احکام شرع و ناهی از منکر .
توبه کاران : توبه کنندگان .
دُردانه : دانه دُر، مروارید .
غواص : فرو رونده در دریا، آنکه برای صید مروارید در ساحل دریا غوص کرده و برای تحصیل مروارید صید صدف می کند .
ساغر گیر : کسی که ساغر می گیرد، ساغر در دست گیر، باده نوش .
نرگس : گل نرگس که چشم مست معشوق به آن تشبیه می شود .
فِسق : عملی که برخلاف اوامر الهی و شرع باشد و در اینجا به جای کلمه فاسق و به حکم ضرورت شعری آمده است .
داوری دارم : شکایت دارم، تظلّم دارم، دادخواهی دارم .
داور : قاضی .
عنان باز کش : عنان مرکب را نگهدار، توقف کن .
عِنان : دهانه اسب و مَرکب .
ترک : اصطلاحی که به جای معشوق زیبا به کار گرفته می شود .
شهر آشوب : کسی که به سبب زیبایی اش در شهر آشوب و فتنه برپا کند، بهم زننده نظم شهر .
فیض خورشید : تأثیر خورشید .
بلند اختر : با ستاره بخت و اقبال بلند مرتبه، عالی مقام .
مجموعه : دفتر و جُنگی که در آن موضوعات مختلف و جالب جمع و نوشته شود .
مجموعه گل : دفتر گل که از برگ های گل تشکیل شده است .
آب لطف : آب پاک و ملایم، زیبایی و نرمی و محبت توأم .
صفحه دفتر : اوراق کتاب .
کج دلم خوان : مرا بی ذوق به حساب آور .
کج دل : کج سلیقه، کج ذوق، بی ذوق، بی سلیقه .
شرط کردن : قرار بستن .
گرد آلودِ فقر : آلوده به گَردِ فقر و تهیدستی، دچار تنگدستی .
شرم باد از همّتم : شرمم باد از همت، از همت شرمم باد .
شرم : عار، ننگ .
دامن تر کنم : دامن آلوده کنم .
گر در آتش می پسندد : اگر در آتش دوزخ می پسندد .
لطف دوست : مهربانی دوست .
تنگ چشم : تنگ نظر، کوتاه نظر .
نظر : نگاه .
چشمه کوثر : چشمه آبی در بهشت با آبی به گوارایی و شیرینی شیر و شهد که بر مروارید و گوهر به جای شن و خاک در جویی جاری است .
لعلش : ( استعاره ) لب لعلش، لب مانند لعل او .
عِشوه : ناز و غمزه و کرشمه، دلربایی، فریب دادن .
افسانه : داستان ، قصه، حکایت غیرمنطقی و نامعقول .
معانی ابیات غزل:
1) من آن رند قلندری نیستم که از عشقبازی با زیبارویان و پیاله شراب دست بکشم. محتسب ( هم ) این را می داند که من ترک شاهد و ساغر نمی کنم .
2) من که خود بارها بر توبه کنندگان خرده گرفته ام، باید دیوانه باشم که هنگام گل و فصل بهار از باده نوشی دست بردارم .
3) عشق به مانند مروارید و میکده به مانند دریاست و من که صیاد مروارید در دریای میکده فرو رفته ام و نمی دانم از کجا سر در می آورم .
4) لاله ( با پیاله در دست ) باده نوش و نرگس ( با چشمان خمار ) مست است در این صورت ما را به نام فاسق و فاسد می خوانند . خداوندا من شکایت بسیار دارم و نمی دانم چه کسی را به عنوان قاضی و داور برگزینم .
5) من که از اشک لعل و یاقوت مانند خود، گنج ها در اختیار دارم دیگر کی چشم به فیض و برکت خورشید بلند مرتبه می دوزم ؟
6) حال که باد صبا با آب لطف و زیبایی اوراق گل را شُسته ( و بر صفای آن افزود )، مرا کج سلیقه بدان اگر بر صفحه کتاب چشم بدوزم .
7) بر عهد و پیمان این چرخ گردون اعتباری نیست. با پیمانه پیمان و با پیاله قرار می بندم .
8) من که در عالم فقر و قناعت گنج بی نیازی را چون شاهان در اختیار دارم، هرگز از چرخ دون پرور، توقع و چشم داشتی نخواهم داشت .
9) هرچند گرد فقر بر دامنم نشسته اگر بخواهم با آب چشمه خورشید دامن خود را بشویم، در برابر همت خود شرمسارم .
10) دیشب لب لعل مانندش برای حافظ دلفریبی می کرد اما من کسی نیستم که به وعده های او فریفته شوم
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید