دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم


دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم///سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد///چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست///نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است///چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی///لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم///چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما///بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
معانی لغات غزل:
عشرت : خوشگذرانی به صورت معاشرت و مصاحبت با دوستان .
اهل دل : صاحبدلان، زنده دلان خوش مشرب .
بنیوشیم : از مصدر نیوشیدن به معنای گشو فرا دهیم .
کَرَم : بخشندگی، فتوّت، بزرگواری .
طرب : شادی و خوشی توأم با باده نوشی .
سجاده : جانماز .
فرح بخش : شادی آفرین .
اَرغنون : سازی از نوع بادی که یونانی ها به آن اُرگانون می گویند و اصل آن یونانی است و از 7 لوله مختلف به هم چسبیده درست شده و بعداً در ایران تعداد لوله ها را به 12 عدد رسانیده اند. نام دیگر آن مِزمار است.
ارغنون ساز : ارغنون نواز ( از مصدر سازیدن یعنی ساز زدن) ، کنایه از زُهره است که آن را مطربه فلک نام نهاده اند .
ارغنون ساز فلک : 1- ارغنون نواز فلک، ستاره زهره، 2- آهنگ زن، نوازنده .
رهزن : 1- راهزن و قاطع الطریق ، 2- آهنگ زن، نوازنده .
گل به جوش آمد : 1- گل در دیک گلاب گیری به جوش و غلیان آمد، 2- گـل بر شاخه ها جوشید و باز شد .
از می نزدیمش آبی : آبی از شراب بر صورتش نپاشیدیم .
لاجرم : ناگزیر، ناچار .
حِرمان : نومیدی، بی نصیبی .
هوس : میل و رغبت ، خواهش .
قدح لاله : ( اضافه تشبیهی ) لاله به قدح تشبیه شده .
می کشیم : درمی کشیم، می نوشیم، سَر می کشیم .
موهوم : خیالی .
مدهوش : مست، از هوش رفته .
حال عجب : حال شگفت انگیز .
بلبلانیم : چون بلبلانی هستیم .
موسم : فصل .
معانی ابیات غزل:
1) دوستان بهتر است در فصل گل به معاشرت و شادی مشغول شویم (و) این سخن را که از گفته های اهل دل است به جان پذیرا شویم.
2) (چون) در کسی بخشندگی و جوانمردی نیست و زمان شادی از دست می رود، راه کار در آن است که جانماز عبادت را برای خرید شراب بفروشیم.
3) هوای خوش و نشاط انگیزی است. خدایا محبوب و یار نازپروری را به سوی ما بفرست که به شادی دیدارش شراب ارغوانی بنوشیم.
4) چگونه از این غم و اندوه ننالیم و فریاد برنیاوریم که ( ستاره سعد زهده ) ارغنون نواز سپهر ( که به پشتیبانی هنرمندان مشهور است )راهزن ( و مانع پیشرفت ) هنرمندان شده است.
5) گل به جوشش درآمد و ما از شراب بر چهره اش آبی نپاشیدیم و به ناچار خود از آتش نومیدی و بی نصیبی به حال جوشیدن افتاده ایم.
6) از پیاله گل لاله شرابی خیالی می نوشیم! چشم بد از ما دور باد که بدون رامشگر و باده سر مست و مسروریم!
7) حافظ، با چه کسی می توان این رویداد شگفت انگیز را در میان نهاد که ما به مانند بلبل هایی هستیم که به هنگام گل لب فروبسته ایم.
منبع: مستانه دات آی آر
دیدگاهتان را بنویسید