ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت


ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
معانی لغات غزل
پرده برگرفت: پرده را کنار زد، حجاب را برداشت.
خلوتیان: گوشهنشینان، ازکار برکنار شدگان در اینجا معنی میدهد.
درگرفت: روشن وشعلهور شد، رونق یافت.
شمع سرگرفته: شمعی که نوک فتیلهاش اصلاح شده تا بهتر بسوزد.
عشوه داد: فریب داد، گول زد، ناز و غمزه کرد، کرشمه کرد.
مفتی: فتوی دهنده پاسخگوی سؤالهای شرعی، قائم مقام امام.
حذر گرفت: دوری کرد، دور شد.
زنهار: پناه برخدا، امان ، برحذر باش.
عیس دمی: عیسا نفسی، مسیحا دمی،کسی که به مانندحضرت عیسی مرده رازنده کند.
هفت گنبد افلاک: در گذشته معتقد بودند که آسمان هفت طبقه است وبرای هر سیاره هفتگانه، آسمان مخصوصی قائل بودند و نیز اشاره به آیه شریفه 15 سوره نوح است: الم تروا کیف خلقالله سبع سماوات طباقا.
کوته نظر: تنگ نظر، پیشپا بین.
تعویذ: دعاهایی که در قاب طلا نهاده و به صورت حمایل و گردنبند و بازوبند جهت دفع چشم زخم و بلاهای دیگر به خود میآویختند. دعاهایی که سبب محافظتاند.
معانی ابیات غزل
(1) ساقی بیا که یار حجاب از سر برگفته چهره خود را نمایان کرد و دوباره چراغ مجلس گوشهنشینان، پرفروغ و شعلهور شد.
(2) آن شمعی که فتیلهاش اصلاح شده دگر بار شعلهور شد وآن پیر سالخورده از نو، جوانی را آغاز کرد.
(3) عشق چنان ناز و کرشمهیی ساز کرد که فقیه شهر را از راه به در برد و دوست چنان محبتی کرد که دشمن بیمناک شده دوری گزید.
(4) پناه بر خدا از آن شیرین سخنی و دلفریبی. گویی دهان تو، سخن را در شکر آمیخته است.
(5) خداوند کسی را که نفس عیسی داشت فرستاد و بار غم و اندوهی که سبب خستگی خاطر ما شده بود از ما دور کرد.
(6) هر خوبرویی که به ماه و خورشید فخر و ناز میفروخت با آمدن تو به دنبال کاری دیگر رفت.
(7) صدای این رویداد در هفت گنبد آسمان پیچیده است. کوتهبین را تماشا کن که موضوع را کوچک و بیاهمیت گرفته است.
(8) حافظ تو این دعاها(یی را که سبب دگرگونی اوضاع شد) از که آموختی که بخت و طالع آن را در قاب زرگرفته به خود حمایل کرد.
شرح ابیات غزل 86
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
تعبیر :
سخن کوتاه می کنیم و می گوییم که مرادت خیلی زود برآورده می شود. دلت دوباره جوان می شود. دشمنان شکست خوردند و این از لطف خدا بود. خستگی از تنت بیرون می رود و در کاری که مراد توست جز پیروزی و ثروت چیزی دیگری نیست و این همان اجابت دعاهایت می باشد.
پاسخ دهید